|
دو شنبه 12 فروردين 1392برچسب:, :: 14:53 :: نويسنده : مسافر عشق
در این روزهای دلسرد و غمگین که تو را ندارم، به خیال با تو بودن، قدم می گذارم در هیاهوی آرام پارک کودکی دست در دست هم به دنبال شاپرک ها می دویدیم و عاشقانه می خندیدی! با شوقی کودکانه بادبادک های رنگی خریدیم و تا آسمان سادگی پرواز کردیم دستم رها شد، همه وجودم ترسید! فکر نبودن تو ویرانم کرد. اما باز بهشت دست هایت جانی دوباره به من بخشید به دیدار پولک های مهربانی رفتیم، برای کبوتر های بیقراری دانه پاشیدیم، به گل های نیلی نیلوفر سلام کردیم، به دنبال نسیم بهاری عاشقانه دویدیم با ماهی های قرمز و نارنجی آواز خواندیم، به صدای طوطی های رنگارنگ گوش سپردیم و سوار تاب دلواپسی شدیم، از روی سر سره ی عشق پایین آمدیم وتوی چرخ و فلک جنون نشستیم، دست باد را گرفتیم و با گنجشک های عاشقی اب بازی کردیم. قلب تو سرشار از سادگی عشق بود و قلب من لبریز از زلالی دلدادگی! نظرات شما عزیزان:
من این مطلب رو دوست دارم .خیلی میزنگه با احوالم
![]()
![]() |